پرسیدم...




پرسـیدم توی مشتت چـیه؟!

گفت : خودتـ نگـاه کن

دستاشو گرفتم و آروم باز کردم…

توی دستاش چیزی نبود!!!

گفتم : چیزی نیست کـه…!

دستامــو که توی دستاش بود فشـــرد و گفت:

نبــود…ولی “حــالا هست”!

دستام گرم شد و اون لبخند زد…



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






سنجـآق شده : متن زیباعاشقانهعشقعکس نوشتهتکست گرافیدیس لاو
.ilia |